ابزار شخصی
اینجا هستید: خانه » تفسیر قرآن کریم » تفسیر سوره مریم - ۲: مریم (س) و عیسی (ع)
عملیات مدرک

تفسیر سوره مریم - ۲: مریم (س) و عیسی (ع)

(۵ جلسه؛ ۴٫۱ ساعت) شرح و تفسیر انفسی از سوره شریفه مریم (س)


جلسه تمامی سخنرانی جزوات گزیده ها
1
MP3 0:44 MP3
2
موجود نیست PDF موجود نیست
3
MP3 1:23 PDF MP3
4
MP3 1:12 PDF MP3
5
MP3 0:49 PDF MP3
همه
PDF MP3


برگزیده های سخنرانی

جلسه اول


  • ما را آمده محمد (ص) به راه راست دعوت کرده این حرفها را زده و این چیزها را گفته؛ خلاصه یک سری از تعالیم اسلامی را که گفت، بعد گفت که از کتابتان برای من بخوان که جعفر ابن ابی طالب خوش ذوقی کرد این قسمت را انتخاب کرد از قرآن مجید و این سوره مبارکه مریم را خواند. تا رسید به اینجا که " وهزی الیک بجذع النخله تساقط علیک رطبا جنیا فکلی واشربی و قری عینا" وقتی این آیه را خواند نجاشی شروع کرد به گریه کردن و کشیشهایی هم که در اطراف بودند گریستند. بعد خطاب به فرستاده های قریش گفت که بروید که من اینها را به شما پس نمی دهم و تسلیم شما نمی کنم و هدایای آنها را پس داد و به مسلمانان هم گفت که شما اینجا در امان هستید. بروید و به دینتان عمل کنید تا هر چه خدا خواست برایتان پیش آید.
  • ببینیم مریم چگونه بود؛ زکریا چگونه بود؛ عیسی چگونه متولد شد. اینها برای این گفته نشده است که یک قصه ای بوده است و تمام شده و رفته است. اینها همه نوعی کاربرد و ارتباط با زندگی ما دارد و اگر ما اعتقاد داشته باشیم به اینها و باور کنیم قدرت خدای متعال را، بیان قدرت خدای متعال است در این دو داستان که می بینیم. داستان حضرت زکریا (ع) و حضرت یحیی (ع) گذشت و داستان حضرت عیسی (ع) و حضرت مریم (س) در پیش است. اینها بیان قدرت خدای متعال است و اگر کسی به بی نهایت بودن قدرت خدا معتقد شد و اعجاز خدای متعال را دید، آنوقت توکلش، ایمانش و زندگیش کاملا متفاوت و زیر و رو می شود و اگر ما اینچنین نیستیم به این خاطر است که اعتقاد جدی و واقعی نداریم.
  • اگر کسی اعتقاد داشته باشد که خدا چنین اعجاز آمیز بدون پدر بچه ای را به دنیا می آورد، چرا می ترسد؟ چرا باید بترسد؟ چرا پشت گرم نیست؟ ترسمان از خودمان است. از ضعف ایمان خودمان می ترسیم.
  • به یاد آر زکریا را آن زمانی که پروردگارش را ندا کرد. ندایی خفی. ندایی آهسته کرد. این ندای آهسته را هر کسی جوری توضیح داد. ندا در تعریف، یک فریاد بلند است. اما خفی بودن فریاد بلند به چه معناست؟ این را توضیح دادیم که منظور این بود که با تمامی وجودش دعا کرد و ندا کرد و خفی بود به این خاطر که وسیله نداشت. پیر بود و همسرش نازا بود و وسیله نداشت برای بارداری و برای فرزند داشتن اسباب عادی نداشت. ندای خفی این است که کسی چیزی نداشته باشد.
  • حالا ندای حضرت مریم (س) مخفی تر از ندای حضرت زکریا (ع) بود برای همین وقتی که روح القدس تمثل یافت بر او تعجب کرد. حضرت زکریا (ع) همسرش که باردار شد تعجب نکرد. منتظر هم بود. ندای حضرت مریم اخفی بود از خودش هم پوشیده تر بود.
  • وقتیکه دختر زاییده شد عرض شد که خدایای من دختر زاییدم او را. ولی اسمش را مریم نامیدم و او و فرزندانش را به تو سپردم. یعنی علی رغم اینکه دختر اینکاره نیست، من آن نذری که کردم قبول دارم با آن نذر ادامه می دهم. این خدمتگذار است و خدا قبول کرد. نکته ای که من می خواهم به آن دقت کنید این است که خدا سنتی را که ممکن است مدتی به دلایلی بوده دگرگون کند. وقتی که حرف، حرف حق است و از دهن حقی بر می آید آن سنت که تا آن موقع زن خادم نمی شده و محرر نبوده در معبد باشد با دعای مادر حضرت مریم نسخ شد و از بین رفت و خدا قبول کرد و به حضرت زکریا وحی کرد او را قبول کن.        

جلسه سوم


 

  • بحث ما راجع به توحید است نه راجع به جبر. جبر از دوئیت، ثنویت و کثرت. وقتی شما در مقابل خدا چیزی یا کسی را قائل شدید، کسی را دیدید در مقابل خدا می گویید خدا ما را مجبور کرده است. ولی وقتی در مقابل خدا کسی را نبینید و کسی در مقابل خدا نباشد، غیر از خدا موجودی نباشد و هر طرف که رو کنید فقط خدا باشد، آن وقت بحث جبر از بین می رود. این بحث توحید افعالی است و بحث جبر نیست. سپس این توحید افعالی را باید طوری فهمید که مساله کثرات و تنوعات به جای خودش باقی باشد که کار خیلی سختی است. سختی بحث این است که ما طوری بفهمیم که کثرت را محفوظ بداریم و وحدت را در کثرت بتوانیم بیاوریم.
  • عرفان یک چیز در آن بسیار مهم است: وحدت و توحید. اگر کسی با توحید آشنا نباشد با عرفان آشنا نیست. عرفان شعر خواندن، قشنگ حرف زدن و اینها نیست. عرفان توحید است.
  • غیب و شهادت برای خداست. دیگر چیزی باقی نمی ماند. اگر غیب و شهادت برای خدا باشد دیگر هر طرف را نگاه کنی خدا را می بینی. به درون نگاه کن. به روح خودت نگاه کن. به قلب خودت نگاه کن. به پوست بشره خودت نگاه کن. بایست خدا را بتوانی ببینی. فرق نمی کند به سنگ نگاه کن. خدا را می توانی ببینی. به ارواح نگاه کن. خدا را بایست بتوانی ببینی. هیچ فرقی نیست. همه جا برای خداست.
  • یک نورانیتی پیدا می کنید و یک زیبایی برای شما می آید که آن درخشش خداست بر قلب شما و غروب آن چیز چیست؟ وقتی آن چیزی که در نظرتان زیبا کرد را پوشاند. نگاه کنید از اول زندگی یک چیزهایی برایتان زیبا جلوه می کند. بعد رنگ می بازد. می گوید آنکس که زیبا جلوه اش داد، خدا بود و آنکس که زیباییش را برد دوباره خدا بود. یک موقع می بینید مدرک تحصیلی برایتان زیباست و می روید به دنبال آن.  یک موقع می بینید مال زیباست و می روید به دنبال آن. یک موقع می گویید مال به چه درد می خورد؟ مثلا دلبستگی به بچه و همسر و زن و شوهر. بعد کم کم  رنگ می بازد. دوستان رنگ می بازند. همه اینها رنگ می بازند. می گوید غروب می کنند. می گوید هنگام غروب هم آن خداست که در آن غروب است و در آن جای غروب کننده است. خدا را فراموش نکنید. نگویید تهی شد. از بین رفت و هیچ چیزی نیست. یأس و افسردگی شما را نگیرد و بگویید تهی شد و عدم شد. زیباییم رفت و جوانیم رفت و هیچ چیز باقی نماند. در همان غروب هم نگاه کنید می توانید خدا را ببینید در آن غروب.
  • در شرق نگاه کنید خداست و در غرب هم نگاه کنید خداست. یعنی در حالتی که اشیاء کم کم رنگ باختند و زیباییشان را از دست دادند، باز خدای زیباتر از هر چیز در آنجا هست. پیدایش کنید. بگردید و پیدایش کنید.
  • امشب شب شهادت جواد الائمه امام محمد تقی (ع) هم هست. من یک یادی هم از ایشان بکنم. یک شخصی هست به اسم علی ابن اثقال اهل مصر می گوید من رفتم به دیدن امام  محمد تقی (ع) در مدینه و ببینم ایشان را و بروم برای مردم مصر توضیح بدهم قیافه ایشان را و امام بعدی را که چگونه است. می گوید من همینطور که داشتم او را در حالی که بچه کوچکی بود نگاه می کردم، نگاهی به من کرد و گفت یا علی خدا در امامت راهی گرفته است که در نبوت گرفته است. ای علی خدا همان کاری را که در نبوت کرد در امامت می کند. آن چیست؟ در خصوص بعضی فرمود: " ولما بلغ اشده و استوی آتیناه حکما و علما و کذلک نجزی المحسنین" در مورد حضرت موسی (ع) فرمود: وقتی که بزرگ شد و به سن بلوغ رسید ما به او حکم دادیم. چهل سالگی مثلا. در مورد بعضی مانند یحیی گفت: "یا یحیی خذ الکتاب بقوت" ای یحیی کتب را بگیر و " آتیناه الحکم سبیا" و به او حکم دادیم در حالی که طفل بود. پس جایز است که حکم هم به چهل ساله داده شود و هم به کودک عطا شود. اینکه گفت در امامت همان راهی را رفت که در نبوت رفت، سه تا نبی هستند که می گویند در کودکی نبی شدند. یکی حضرت یحیی (ع) که روشن است سه سالگی بود. حضرت عیسی (ع) در گهواره بود و حضرت سلیمان (ع) در سن هفت سالگی. این سه تا در کودکی نبی شدند و خدا آزمایش کرد. 
  • شما خودتان را جای یهودی های آن زمان قرار دهید. چطور اصلا امکان داشت این حرف باورتان شود که حضرت مریم پاکدامن است.  خدا انسان را در بدترین آزمایشها قرار می دهد. یک جایی قرار می دهد که با همه استانداردهای عادی نتواند توجیه کند. شما الان جای ایشان. چطور توجیه می کردید. نمی توانستید توجیه کنید. ولی یک راه قرار داد. گفت به ثمره آن نگاه کنید. یک معجزه برایتان می گذارم. با معجزه امتحان کرد که حضرت عیسی در گهواره سخن گفت. گفت این معجزه امتحان شماست. در برابر معجزه ببینم خاضع هستید؛ متعبد هستید یا تیستید وگرنه اگر می خواهید با استاندارد ها و عرف نگاه کنید و معجزه را انکار کنید، شما در آزمایشتان شکست خوردید. همچنین در مورد امامان ما امام جواد، امام هادی و امام زمان اینها همه کودکی امام شدند. می گوید حالا شما قبول می کنید که اینها اما بودند یا نه؟ همانطور که قبول می کنید عیسی پیامبر بود یا نه؟ این آزمایش ماست.
  • کسی که در مقام حیاست می گوید اگر عذاب بشوم، عقوبت ببینم بهتر از این است که شرمنده باشم. این مقام است. یعنی یک حالی است در شخص. یک روحیه ای است.
  • خدا وقتی غفران می کند، یک کاری می کند که بنده اصلا یادش نیاید. نفهمد که گناه کرده است و از خدا خجالت نکشد. این یک مقام خیلی بالایی است که خدا غفار است و فراموش سازد آنرا زیرا اگر به یاد آورد آنرا حیا کند. پس خدا کاری می کند که گنهکار گناه یادش برود.
  • یک وقت شما می گویید که مثلا این مال من است. بچه من است. خدا حیا می کند که بگوید بچه تو نیست می گوید قبول هر کاری می خواهی با او بکن. اما اگر نگفته بودی بچه من است، خدا به عنوان بنده خودش بزرگش می کرد و تربیتش می کرد.  هرگاه که شما چیزی را ادعا کنید و بگویید مال من است و من اینطوری می گویم. اگر بگویید من می گویم که اینطوری است خیلی بعید است که بیایید و بگوید چنین نیست. شما در ادعایتان تا قیامت می مانید. حیا می کند. ولی خدا یک سری حیا از بنده می کند که اگر بنده بگوید این مال من است او نمی گوید که این مال تو نیست. به اختیار خودش می گذارد. بنده ای که بگوید من بلد هستم خدا نمی گوید تو بلد نیستی می گوید خودت بکن.
  • تو برادر موضع نا کشته باش. یعنی تعلقی به چیزی نداشته باش. تا وقتی تعلق داری، اراده می ورزی و ادعا می ورزی، خدا کاری با تو نمی تواند بکند. کاغذ اسپید نا بنوشته باش. تا مشرف گردی از نون والقلم. خدا قلم دارد و می نویسد و نون هم اشاره به علم خداست. تا بکارد در تو تخم آن ذوالکرم.
  • آن موقعی که ریاضت می کشید در محراب تعلق اصلا نداشت. به همین خاطر غذایش از نزد خدا همیشه می آمد. به محض اینکه تعلق پیدا کرد خدا به او گفت که درخت را تکان بده تا بر تو بریزد. تازه حالا او وضع حمل کرده بایستی این درخت خرما را تکان دهد. با درد وضع حمل با اینحال آنرا تکان دهد. آن موقع که وضع حمل نکرده بود و دردی هم نداشت غذایش حاضر و آماده می آمد و آن معجزه صورت می گرفت. حالا این سرش چیست؟ سرش این است که یک تعلقی به عیسی پیدا کرد و به میزان آن تعلق بر رنجش افزوده شد.
  • کرامات همیشه صورت عمل سالک است. هر کسی می بینید کفشش جلو پایش جفت می شود و قفل بسته را باز می کند، درخت خشک را بارور می سازد، مریض را شفا می دهد، اینها کرامت هست. کرامات صورت عملی است که شخص کرده است. اعمالی کرده و خدا این کرامات را به او داده است. اما آب، فیض و لطف موهبتی است. نهر خودش می جوشد و می آید. مریم در او نقشی ندارد. در خرما مریم نقش دارد. بایست درخت را تکان دهد. می گوید برکاتی که شامل حالتان می شود دو گونه برکات است. یکی برکاتی که نتیجه اعمالتان هست و نتیجه تلاشهایتان است و دیگری برکاتی که خدا از لطف خودش به شما می دهد که نتیجه مستقیم و صورت مستقیم عمل شما نیست.   

 



آیتم‌های مربوط
Copyright 2007, by the Contributing Authors. Cite/attribute Resource. mehrdad. (2007, June 11). تفسیر سوره مریم - ۲: مریم (س) و عیسی (ع). Retrieved November 29, 2020, from Awwal.org: Irfan and Islamic Mysticism Web site: http://plone.awwal.org/home/holy-quran-fa/sura-maryam-2. All Rights Reserved.